گنجور

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۱۸ - سر منبر کلامش نیشدار است

 

سر منبر کلامش نیشدار است

که او را صد کتاب اندر کنار است

حضور تو من از خجلت نگفتم

ز خود پنهان و بر ما آشکار است

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۷۸ - به آن ملت اناالحق سازگار است

 

به آن ملت اناالحق سازگار است

که از خونش نم هر شاخسار است

نهان اندر جلال او جمالی

که او را نه سپهر آئینه دار است

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۳۷ - محبت از نگاهش پایدار است

 

محبت از نگاهش پایدار است

سلوکش عشق و مستی را عیار است

مقامش عبده‘مد ولیکن

جهان شوق را پروردگار است

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۸۶ - گله از سختی ایام بگذار

 

گله از سختی ایام بگذار

که سختی ناکشیده کم عیار است

نمی دانی کهب جویباران

اگر بر سنگ غلطد خوشگوار است

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۳۷ - فساد عصر حاضر شکار است

 

فساد عصر حاضر آشکار است

سپهر از زشتی او شرمسار است

اگر پیدا کنی ذوق نگاهی

دو صد شیطان ترا خدمتگزار است

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۴۲ - مشو نخچیر ابلیسان این عصر

 

مشو نخچیر ابلیسان این عصر

خسان را غمزهٔ شان سازگار است

اصیلان را همان ابلیس خوشتر

که یزدان دیده و کامل عیار است

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۷۳ - نهان اندر دو حرفی سر کار است

 

نهان اندر دو حرفی سر کار است

مقام عشق منبر نیست ، دار است

براهیمان ز نمرودان نترسند

که عود خام را آتش عیار است

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۷۴ - نهان اندر دو حرفی سر کار است

 

نهان اندر دو حرفی سر کار است

مقام عشق منبر نیست ، دار است

براهیمان ز نمرودان نترسند

که عود خام راتش عیار است

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۳ - افکار انجم

 

خنک انسان که جانش بیقرار است

سوار راهوار روزگار است

اقبال لاهوری
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۶ - در اثبات خدا

 

شکسته‌دل شود گر راستکار است

درنده‌تر شود گر بد شعار است

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - از تهران تا قمصر

 

که در دارالفنون مشغول کار است

همه روزه مرا در انتظار است

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - از تهران تا قمصر

 

شوفر دانست کار جمله زار است

خلیل الله با آذر دچار است

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۸ - حکایت

 

بلی بهر دلی کان جای یار است

به کفشی هم تعلق ناگوار است

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۹ - حکایت

 

بهر عضو نو عیبی آشکار است

ز دیدارت نگاه اندر فرار است

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۰ - گل و شبنم

 

بگردم خار اگر بینی نه خار است

به پاسم پاسبان نیزه دار است

صغیر اصفهانی
 

رهی معیری » منظومه‌ها » بهار عشق

 

بهار عاشقان رخسار یار است

که هرجا نوگلی باشد بهار است

رهی معیری
 
 
۱
۱۳
۱۴
۱۵
sunny dark_mode