هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴
نه با من دوست آن گفت و نه آن کرد
که با دشمن توان گفت و توان کرد
گرفت از من دل و زد راه دینم
ز دین و دل گذشتم قصد جان کرد
کی از شرمندگی با مهربانان
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » مقطعات » قطعه شمارهٔ ۵
عزیزم بهر آزارم نهانی
مرس برداشت از کلبی معلم
چنین دانست کاین را من ندانم
الم یعلم بان الله یعلم
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » مقطعات » قطعه شمارهٔ ۶
امیر داد گستر خان عادل
دلیر عدل پرور شاهرخ خان
خدیو کامران کز یاری بخت
نپچید آسمانش سر ز فرمان
برای قطع نخل هستی خصم
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۲۰ - تاریخ رحلت
هزار افسوس کز بیداد گردون
ز دنیا قدوهٔ اهل زمین رفت
امام و مقتدای اهل دین شد
سر و سر حلقهٔ اهل یقین رفت
فلک برد از جهان حاجی حسن را
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۲۲ - تاریخ تأسیس باغ
چو عبدالباقی آن خان فلک قدر
که روی اوست چون گل زیب این باغ
جوانبختی که باغ دولت اوست
بود گر خوشتر از خلد برین باغ
به قمصر داد فرمان تا بسازند
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۲۹
دریغ و درد کز بیداد گردون
شد از بزم احبا میر مؤمن
ازین ویرانه منزل رخت بربست
به سوی باغ طوبی میر مؤمن
گرفتش دل ازین دیر پرآشوب
[...]