گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۵

 

کرشمه های سر زلف در بنا گوشش

حدیث درد دلم ره نداد در گوشش

بیا که سر به فدایت نهاده ام، ورنه

چنین عزیز ندارم نهاده بر دوشش

نگو که غمزه من خون کس نمی ریزد

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۲

 

خوش آنکه باده ی ناب است مایه ی هوشش

سبوی باده به جای سر است بر دوشش

ز گل مپرس که بلبل چه گفتگو دارد

چه ذوق از سخن آن را که نشنود گوشش

چو آب هرچه ببیند کسی درین گلشن

[...]

سلیم تهرانی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۳ - در بیان اسیری ابی‌العاص در مکه

 

ببرد مقته با گوشواره از گوشش

سر برهنه به خاک او فکند مدهوشش

صامت بروجردی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۶

 

امیرزاده مهین فتح سلطنت چون شد

که گشت وعده دیدار من فراموشش

گوزن شیر شکارست و چرخ روبه باز

دچار کرده ز افسون به خواب خرگوشش

و یا نگاری سیمین بر و بدیع جمال

[...]

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode