گنجور

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳

 

غمت به سینه مرا جای مدّعا نگذاشت

به حسرت دگرم حسرت تو وانگذاشت

نداشتم سر و برگ کرشمه‌های طبیب

خوشم که عشق تو درد مرا دوا نگذاشت

گلی به سر نزدم هرگز از وصال تو لیک

[...]

فیاض لاهیجی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

تو را که چرخ به کام من از جفا نگذاشت

به کام غیر ندانم گذاشت یا نگذاشت

فغان که بلبل آن گلشنم که هرگز گوش

گلشن بناله مرغان بی‌نوا نگذاشت

ز دیر و کعبه بکوی تو ره برد هیهات

[...]

مشتاق اصفهانی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۱

 

غبار کلفت ایام، آشنا نگذاشت

میان آینه و عکس من صفا نگذاشت

خیال جلوه نازش، بهانه می طلبید

به سینه شیشهٔ دل را شکست و پا نگذاشت

تو آمدی و من از خویش منفعل ماندم

[...]

حزین لاهیجی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۳۷ - ذوقی کاشانی

 

خوشم که در دل من عشق مدعا نگذاشت

مرا به بوالهوسی‌های خویش وانگذاشت

چه آفتی تو ندانم که در جهان امروز

محبت تو دو کس با هم آشنا نگذاشت

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۳۷ - ذوقی کاشانی

 

خوشم که در دل من عشق مدعا نگذاشت

مرا به بوالهوسی‌های خویش وانگذاشت

رضاقلی خان هدایت
 

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

فلک همان نه تو را مهربان به ما نگذاشت

به هیچ دور دو دل با هم آشنا نگذاشت

به وادی طلبت عاقبت به خیر نشد

کسی که عاقبت کار با خدا نگذاشت

کسی که آب و گلت را سرشت سنگدلیست

[...]

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode