گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۵

 

مبین، که تاب نگاه تو آفتاب ندارم

بناز خنده ی پنهان مزن که تاب ندارم

هنوز در خفقانم ز گریه های شبانه

زبان بگز که وجود چنین شراب ندارم

بماند دانش من در جواب یک سخن تو

[...]

بابافغانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۴۴

 

مکش ز حسرت تیغ خودم که تاب ندارم

ز هیچ چشمه دیگر امید آب ندارم

بغیر دل که به دست خداست بست و گشادش

دگر امید گشایش ز هیچ باب ندارم

خوشم به وعده خشکی ز شیشه خانه گردون

[...]

صائب تبریزی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷

 

بیا که بی تو دمی نیست که اضطراب ندارم

ز دوری تو دگر نیم‌روزه تاب ندارم

دگر به مملکت تن ز سیل اشک دمادم

عمارتی که تواند شدن خراب ندارم

در این محیط که هجران بود کشاکش موجش

[...]

قصاب کاشانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

به این خوشم که ز دردت به دیده خواب ندارم

ولی دریغ که دردم فزون و تاب ندارم

رسیده ضعف بجائی مرا که از من خسته

تو حال پرسی و من طاقت جواب ندارم

نیم غمین که فتادم ز پا غمم همه اینست

[...]

طبیب اصفهانی
 
 
sunny dark_mode