گنجور

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۱ - قطعه

 

دریغ کان هنر اوستاد ما شیدا

که در فضائل او عقل مات و حیرانست

جدا شد آن گل باغ ادب ز ماورواست

چو زلف سنبل اگر حال ما پریشانست

بصورت ار چه ز ما رخ نهفت در معنی

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۳ - قطعه

 

اگر بکار تو افتد گره ز بازی چرخ

غمین مشو که گشایش ز بعد بستگی است

دل شکسته بیار و ببین درستی کار

که هرچه هست درستی در این شکستگی است

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵ - قطعه

 

گهی بفقر شوی‌امتحان گهی به غنا

در این دو مرحله بیم زوال ایمانست

مباد آنکه ز احوال خود شوی غافل

که این دو وقت زمان خروج شیطانست

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۸ - قطعه

 

عمارتی که بنا کرد خواجه همچو بهشت

ز کف بهشت و مکان در دل مغاک گرفت

چو نیک بنگری او نیز همچو قارون شد

خود و دراهم او را تمام خاک گرفت

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۹ - قطعه

 

همیشه رسم جهانست اینکه نعمت را

قدر دهد بتو آنکه قضاش برباید

تو پیش از آنکه ز دستت رود بر آن زن پای

که چون رود ز کفت بر تو سخت ننماید

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۵ - قطعه

 

هزار شکر که هرچند خامه فرسودم

دهان به مدح و به ذم کسی نیالودم

مرا نبود طمع خلق را کرم زین رو

من از معاملهٔ هجو و مدح آسودم

به هیچ قیمت نفروختم جواهر خویش

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۶ - قطعه

 

مرا صغیر تخلص به‌جا بود که سه چیز

مراد دارم و هستم از این تخلص شاد

در اول اینکه به عهد صغارتم ایزد

زبان به گفتن اشعار جان‌فَزا بگشاد

به دوم اینکه نگیرند اکابرم خرده

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۴
۵
۶
sunny dark_mode