گنجور

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۲۷ - به پیشخدمت نواب سیف الله میرزا نگاشته

 

روان تشنه برآساید از کنار فرات

مرا فرات ز سر بر گذشت و تشنه ترم

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته

 

به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ

چو غنچه پیش تواش مهر بر دهن باشد

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد او نگاشته

 

مرا به گوش تو باید حکایت از لب خویش

دریغ باشد پیغام ما به دست رسول

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۵۶ - به سرکار شاهرخ خان در طهران نگارش رفته

 

بر آستان تو مشکل توان رسید آری

عروج بر فلک سروری به دشواری است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۷۷ - به میرزا عبدالوهاب کاشانی نگاشته

 

اگر خدای نباشد زبنده ای خشنود

شفاعت همه پیغمبران ندارد سود

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۸۳

 

زخانه توکشم رخت سوی خانه خویش

نهم رخی به رخ دلبر یگانه خویش

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش سوم » شمارهٔ ۲ - به خسرو بیک یاور سمنانی نوشته

 

اگر چه سیم و زر آرد همی فراموش

در از نشیب زمین تا فراز خرگه ماه

چو دوست دست دهد، چیست در گهر زر و سیم

به چشم دیده وران خاک تیره سنگ سیاه

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش سوم » شمارهٔ ۲۶

 

به تن مقصرم از دولت ملازمتت

ولی خلاصه جان خاک آستانه تست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش سوم » شمارهٔ ۳۹

 

به هرکه می‌نگرم رخ نمی‌کند سویم

میان این همه بیگانه آشنایی نیست

یغمای جندقی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode