قربان مبارک حضورم شوم: روز شرفیابی پس از تشریف خدام اجل امجد اکرم ولی النعم، به میمون محضر نواب مالک رقاب اعظم والا ولیعهد روحی فداه؛ سیدی علوی گوهر از معارف سادات اخوی به دولت منزل خدام خداوند نعمت مقامت جست، و از آیات نشستن آثار اقامتی دیر انجام پیدا بود. وجود آلوده و شهود پالوده خود را قابل حضورش ندیدم. بی اجازت سرکار اجل والا در خدمت جناب حکیم زحمت به دوده درویش راستین حاجی نیاز بردیم، معلوم شد نواب اشرف امجد والا سیف الدوله درنگی دراز دامان را به تجریش فرموده.
جناب حکیم از در احترام و این خاکسار از سر التزام قرب اندیش شهودش آمدیم. پس از روزی توقف معزی الیه را شوق زیارت بزم مسعود که بندگان مخلص را مقام محمود است، آهنگ ایاب داد، و فدوی را بهمه میل نواب شاهزاده به علت تنهایی مانع شتاب آمد.
به تن مقصرم از دولت ملازمتت
ولی خلاصه جان خاک آستانه تست
ذوق من بنده به استیفای حضور والا همان شوق گیاه پژمرده است و تلواس شاخ خزان دیده به باد بهاران. ولی چون نسبت به روزگار گذشته مسلوب الاختیارم و برمراد نواب اشرف والاسیف الدوله روزگذار. همه وقتم تنسم بساط بهشت انبساط اجل اکرم حضرت میسر نیست. استدعا از رحمت مسکین نواز آن است که هر هنگام از مهام ملکی فراغ و مجالی دارند و پاک روان را بر زحمت این هیچ وجود بی هست و بود طاقت احتمالی هست، نوید احضاری دریغ نیفتد:
مگذار ضایعم که مرا عنف روزگار
بر اعتماد لطف تو ضایع گذاشته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: نویسنده در این متن به حضور در محضر یکی از شخصیتهای حکومتی اشاره کرده و از شرفیابی خود سخن میگوید. او احساس ناتوانی و عدم لیاقت برای حضور در این محفل را دارد و به همین دلیل به سراغ شخصی دیگر میرود که به نظر میرسد مسبب حضورش در این محفل شده است. با اشاره به موانع و مشکلات موجود، همچنین ابراز عطش و شوق برای تداوم این ارتباط، نویسنده درخواست میکند که هر زمان ممکن است، فرصتی برای دیدار و بهرهمندی از الطاف آن شخصیت برای او فراهم شود. او در نهایت با ابراز نگرانیش از به هدر رفتن فرصتها، ابراز امیدواری میکند که لطف و حمایت آن شخصیت شامل حالش باشد.
هوش مصنوعی: سلام و عرض ادب. روزی که خدمت ولیعهد گرامی رسیدم، با خوشحالی به محضر ایشان رفتم. در آنجا متوجه شدم که بزرگواران و خادمان خداوند به ارائه خدمات مشغولاند. حضورم را به دلایل مختلفی که خود را شایسته آن نمیدیدم، نامناسب یافتم. همچنین متوجه شدم که یکی از بزرگان به نام سیفالدوله، مدت طولانیای در تجریش به سر میبرد.
هوش مصنوعی: حضرت حکیم با کمال احترام و این بنده با عزم نزدیک شدن به شهود ایشان به حضور آمدیم. پس از مدتی که به دل شوق به دیدار آن مجلس خوشی که برای بندگان مخلص مقام بلندی دارد، تصمیم به بازگشت گرفتیم و من به دلیل تنهایی و میل به نواب شاهزاده نتوانستم سریعتر حرکت کنم.
هوش مصنوعی: من از سرنوشت و اشتباهاتم رنج میبرم، اما در عین حال، روح و جان من در سایه و آستان تو قرار دارد.
هوش مصنوعی: احساس من نسبت به حضور بالای شما مانند شوق یک گیاه پژمرده است که منتظر رسیدن بهار است. اما در مقایسه با گذشته، قدرت انتخاب ندارم و تحت تأثیر خواستههای شما هستم. تمام وقتم صرف تلاش برای رسیدن به بهشت و آرامش میگذرد و این کار در شرایط کنونی برایم میسر نیست. از رحمت و لطف شما درخواست دارم که هر زمان که فرصتی فراهم میشود و توانایی به خودم اجازه میدهد، مرا از زحمتهای بیفایده رهایی بخشیده و به من خبر احضار بدهید.
هوش مصنوعی: نگذار خساراتم از بین برود، زیرا روزگار به من اعتماد کرده و من تنها به لطف تو امیدوارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.