گنجور

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱

 

ببرد شوق رخت صبر از دلم یارا

خراب کرد غمت خانه شکیبا را

چوآفتاب ز مطلع طلوع کرد و گرفت

شعاع پرتو حسنت تمام دنیا را

اگر ز دست تو نوشم ایاغ از زهری

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳

 

به ناله تا نفسم آه صبحگاه گرفت

زمین به ناله درآمد زمانه آه گرفت

فتوح مملکت دل که صد سپاه نکرد

هجوم نرگس مستت به یک نگاه گرفت

از آن زمان که خطت گرد بدر هاله کشید

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۲

 

به کوی میکده تا پاره سبوئی هست

مرا به دردکشان راه گفتگوئی هست

یغمای جندقی
 
 
sunny dark_mode