گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۴

 

هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا بنگرم

جایی که روزی دیده ام رو آرم آنجا بنگرم

گه گریه پوشد چشم و گه بیخود شوم، چون در رسد

ممکن نگردد هیچ گه کان روی زیبا بنگرم

آتش بتر گیرد به دل، هر چند بر یاد رخش

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳

 

بیخود فتم هرجا روان آن قد رعنا بنگرم

چون بگذرد خیزم نشان بر خاک ازان پا بنگرم

زانجا که روزی دیدمش باشم گریزان چون کنم

بی او نباشد طاقتم کانجا روم جا بنگرم

از دیدن او چون مرا مانع شود دیوار و در

[...]

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵ - تتبع میر در رنگ خواجه

 

چون عکس روی مغبچه خواهم تماشا بنگرم

آیم درون دیر در مرآت صهبا بنگرم

زانسان درون چشم و دل جا کرده آن شوخ چگل

کو رو نماید متصل خواهم چو هر جا بنگرم

ابرو و رخسار تو وه در چشم دل ناکرده ره

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 
 
sunny dark_mode