گنجور

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

از بس گل برگشتگی، در آب دارد طالعم

ویرانی افزون می کند، تعمیر من ویرانه را

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

یک دوست در ایران نماند از بهر این غربت زده

اکنون ز هندستان رود اشکم به ایران بی سبب

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۲۳

 

از چشمه سار آبله، سرسبز شد راه طلب

صد خنده بر گل می زند، خاری که در پا بشکفد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳

 

از گردش یک چشم تو، پیمانه صد غم می خورد

تا چشم بر هم می زنی، میخانه بر هم می خورد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۴۴۲

 

ای دل مزن گام هوس، چون نیست یک مو دسترس

درطالع زلف است و بس، برگرد سر گردیدنش

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۴۸۰

 

می بارد از خندیدنت، یک سو شکر، یک سو نمک

پاشد ز لب دزدیدنت، یک سو شکر، یک سو نمک

در تکیه گاه سرخوشی، بر نازبالش ریخته

از بوسه رخ تابیدنت، یک سو شکر، یک سو نمک

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۴۸۵

 

افشان گلها می کند، صدرنگ پیدا می کند

روزی که پر وا می کند، طاووس بی پروای دل

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۶۴

 

هرگز نمی گیرد کسی جز درد، بازوی مرا

در کنج تنهایی، زغم، چون دست بر رو می زنم

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۸۷

 

برهم خورد از گفتگو، ربط به هم پیوستگان

گیرد دو لب از هم کنار، آید چو حرفی در میان

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۷۸

 

از بس که دارم زین چمن، درد و غم آوارگی

چون گل به جیب و دامنم، بی سعی ریزد پارگی

ای همنشین بهر خدا، بگذر ز فکر چاره ام

ترسم من بیچاره را، افزون شود بیچارگی

گردون اگر داند که من، مرد سفر کردن نیم

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۷۰۱

 

کشتی ز بی آرامی ام، آرام جان کیستی

کردی به این بیخوابی ام، شب میهمان کیستی

از سرکشی یک جا نه ای، با خویشتن هم وا نه ای

از خود نه ای از ما نه ای، آخر تو زان کیستی

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۷۰۶

 

در کار معنی پروری کافتاده ناحق بر سرم

بخت بدم می افکند، هر دم به فکر باطلی

ای مرد قابل، واژگون اظهار حال خویش کن

کز دهریابی عافبت، مانند هر ناقابلی

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۷۱۱

 

زین گونه گر شیرین بود، لعل لب نوشین تو

در بوسه خوردنها مرا از اشتها می افکنی!

ای چرخ، فردا می دهم یک دجله آب کوثرت

امروز اگر خاک مرا، در کربلا می افکنی

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۷۵۰

 

از بس گل ناسازی ام در جیب و دامن می کنی

زان پیشتر کآیی برم، سامان رفتن می کنی

ای بت نه ناقوس منی، بهر چه در خلوتسرا

تا می رسد دستم به تو، بنیاد شیون می کنی

از نوبهار آرزو، گلهای اشکم تازه شد

[...]

طغرای مشهدی
 
 
sunny dark_mode