گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

صبح است یا نور قمر یا آینه یا روست آن

شام است یا مشکین زره یا غالیه یا موست آن

دوش است و بر یا گردن است یا قاقم و دیبای روم

عاج است یا بلورتر یا ساعد و بازوست آن

ابروست یا قوس و قزح یا عنبر تر بر قمر

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

گر روی شادی دیدمی کی تکیه بر غم کردمی

ور بوی درمان بردمی کی پای بند دردمی

گر یافتی دل محرمی مانا که کردی مرهمی

ور زانکه بودی همدمی بودی که غم کم خوردمی

گرهمنفس بودی مرا یا یار کس بودی مرا

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷

 

گردیده بودی ماه را بر شاه خون بگریستی

بر تاج و تخت سرنگون چرخ نگون بگریستی

از حسرت جان و تنش وز درد و سوز و شیونش

گر زنده ماندی دشمنش از ما فزون بگریستی

گرداندی آن تاجور کآمد بدینسان از سفر

[...]

مجد همگر
 
 
sunny dark_mode