×
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۳۲ - پیدا شدن نقابدار سیه پوش و رزم او با نقابدار زرد پوش گوید
گه کین ترا گر سنانست و بس
مرا تیر و گرز گران است و بس
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۴۶ - رزم شهریار با نقابدار زرد پوش
که در بند ارژنگ شاه است و بس
بدان بند کارش تباهست و بس
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۶
دل من طلبکار بار است و بس
ازین دل همینم به کار است و بس
شدم خاک و نگذشته بر من چو باد
ازو بر دل اینم غبار است و بس
به داغ فراموشیم ماند و رفت
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۹ - انسان و جهان بزرگ
فروزندهٔ مهر و ماه است و بس
کمین بندهٔ پادشاهست و بس