گنجور

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۶

 

برآنم که امروز چون داد خواهی

نهم قصه ای در چنین بارگاهی

ببارم ز پالونه دیده آبی

برآرم ز آیینه سینه آهی

کس این قصه ننهد ولیکن توان خورد

[...]

سید حسن غزنوی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۳

 

من اوصاف حست ندانم کماهی

ولی این قدر روشنم شد که ماهی

مرا در سرست اینکه باشم غلامت

گدا بین که دارد نمای شاهی

به زلف چو شستت گرفتار باشد

[...]

کمال خجندی
 

شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲

 

چه باشد اگر زانکه تو گاه گاهی

کنی سوی افتاده‌گانت نگاهی

چه خوش باشد ارزان که چون من گدارا

نگاهی کند همچو تو پادشاهی

دلم را ربوده است هندوی زلفت

[...]

شمس مغربی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۴

 

به طوفان اشکی به غوغای آهی

به غارت دهم محشری از نگاهی

ز دام عدم می کند رم نگاهم

چها می کند چشم او از نگاهی

به حق تمنا به جان تماشا

[...]

اسیر شهرستانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹۴

 

به شهرت زد اقبال خلق از تباهی

سپید است نقش نگین از سیاهی

دماغ غرور از فقیران نبالد

کجی نیست سرمایهٔ بی‌کلاهی

گر این است درد سر زر پرستان

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode