واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷
عجب دانم، از زخم بسمل برآید!
خدنگی، که از شست قاتل برآید!
نگه جانب غیرم از دیده تر
چو تیریست کز زخم مشکل برآید
چنان نیست باریک، راه خیالش
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - توصیف شکوفه بهاری و ستایش آفتاب سپهر امامت حسن مجتبی «ع »
جهان را جوان ساخت دیگر شکوفه
جوانانه زد سال بر سر شکوفه
بسان زمرد، که در پنبه پیچی
نهان گشت صحن چمن در شکوفه
چو جوزق که از پنبه لبریز باشد
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۱۹ - تاریخ انجام ساختمان گنبذی
خور اوج شاهنشهی، سایه حق
محیط کرم، کوه مجد و شهامت
«سلیمان ثانی » که روشن چراغی
ندارد چو او خاندان کرامت
ز سرکوب میخ وجود مخالف
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۲۳ - در آبادانی محلی
بحمدالله، این موضع پرصفا را
بخیر آمد انجام از لطف ایزد
بخیر است انجام آن نیک بختی
که شد بانی این بنا از سر جد
ز اندیشه جستم چو تاریخ، گفتا:
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۲۹ - در خریدن یا بهدیه رسیدن دو اسب برای کسی سرود
بدرگاهت، ای راکب خنگ رفعت
دو مرکب، دو پیک سعادت بیامد
چو بر پشت هر یک از آنها برآیی
بگو: پایه تخت عزت بیامد!
خرد از پی سال تاریخ گفتا:
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳۱ - در تولد فرزند محمد زمان بیگ
عطا کرد ایزد بمخدوم اکرم
«محمد زمان بیگ » آن پاک گوهر
ثمین گوهری از محیط کرامت
چه گوهر؟ سپهر شرف راست اختر!
ز صلب نجابت، برآمد شراری
[...]