گنجور

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۵ - اشارت به اشتباهات مورخان ایران

 

نه پیران ویسه است دستور شه

که او خود بود جاودانی سپه

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۱۰ - سلاله ی فریدون

 

فریدون لقب بد بفرزانه

ولیکن بدش نام او کشتره

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۱۰ - سلاله ی فریدون

 

که بودند از دخت آشور شه

که گشته به سرو یمن مشتبه

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۱۷ - جنگ با آلیات درلیدیا

 

به ساری شده ساردی مشتبهه

همان رود ایرماغ و آب زره

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۳۷ - شاهنشاهی اردشیر ثانی معروف به منسومون

 

ترا کشت خواهد درین جایگه

مگر خود بر ایران شود پادشه

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۶۱ - پادشاهی نرسی

 

زگالر سپهدار روما دوره

شکسته شد آن پادشه را سپه

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۸۳ - پادشاهی خسرو پرویز دوم بار

 

زگفتار او را دهش بود به

که می گفت بر جای آباد زه

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۱۰۳ - در مقام اندرز و نصیحت ملوک

 

به هر جای برپا کنی دادگه

همه داوری ها به آیین و ره

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۱۰۴ - خاتمه و تاریخ اتمام کتاب

 

زشعبان گذشته همی روز ده

مطابق به آغاز اسپندمه

میرزا آقاخان کرمانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷

 

ایا شاه بخشنده داد ده

که بند هوا را گشودی گره

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

به یکباره گفتند احسنت زه

که بگشودی از بند فکرت گره

ادیب الممالک
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۶

 

تو اسباب قتل حسین لله

شدی ای دمکرات پست دله

عارف قزوینی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۳۴

 

سخنگوی داننده را دوست گیر

بپرهیز از خشم مرد دبیر

مزن پنجه با مرد دانش‌پژوه

مهل تات دشمن شوند این گروه

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۳۶

 

بر مرد داننده خاموش باش

سخن‌ پرس‌ و دیگر همه گوش‌ باش

خردمند استاده در پیشگاه

نگر تا چه گوید به بیگاه و گاه

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

رود گندم و روغن و سیب و به

به خرج خراج و خداوند ده

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

شبان هفته‌ای بود رفته ز ده

بنشنیده آن کار کرد فره

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
sunny dark_mode