الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان چهارم » بخش ۶۷ - بیرون آمدن مختار با یاران
تو گفتی که پوشید گیتی زره
کمان بلا کرد گردون به زه
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۵ - اشارت به اشتباهات مورخان ایران
نه پیران ویسه است دستور شه
که او خود بود جاودانی سپه
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۱۰ - سلاله ی فریدون
فریدون لقب بد بفرزانه
ولیکن بدش نام او کشتره
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۱۰ - سلاله ی فریدون
که بودند از دخت آشور شه
که گشته به سرو یمن مشتبه
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۱۷ - جنگ با آلیات درلیدیا
به ساری شده ساردی مشتبهه
همان رود ایرماغ و آب زره
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۲۸ - شاهنشاهی زریر بزرگ و رفتن او به یونان
یکی کرده از چرم رو به کله
زچرم بز زرد رومی زره
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۳۷ - شاهنشاهی اردشیر ثانی معروف به منسومون
ترا کشت خواهد درین جایگه
مگر خود بر ایران شود پادشه
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۳۷ - شاهنشاهی اردشیر ثانی معروف به منسومون
هم او بد سپهدار یونان سپه
به زنهار آمد به نزدیک شه
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۶۱ - پادشاهی نرسی
زگالر سپهدار روما دوره
شکسته شد آن پادشه را سپه
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۸۳ - پادشاهی خسرو پرویز دوم بار
زگفتار او را دهش بود به
که می گفت بر جای آباد زه
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۱۰۳ - در مقام اندرز و نصیحت ملوک
به هر جای برپا کنی دادگه
همه داوری ها به آیین و ره
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۱۰۴ - خاتمه و تاریخ اتمام کتاب
زشعبان گذشته همی روز ده
مطابق به آغاز اسپندمه
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » شورشنامه » بخش ۶ - ارائه دادن رقم ظل السلطان به حاکم عراق و فرستادن مأمور به خانقاه سفلی
برآورده یکسر کمانها به زه
کله شان ز خود و قبا از زره
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۶
تو اسباب قتل حسین لله
شدی ای دمکرات پست دله
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۳۴
سخنگوی داننده را دوست گیر
بپرهیز از خشم مرد دبیر
مزن پنجه با مرد دانشپژوه
مهل تات دشمن شوند این گروه
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۳۶
بر مرد داننده خاموش باش
سخن پرس و دیگر همه گوش باش
خردمند استاده در پیشگاه
نگر تا چه گوید به بیگاه و گاه
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!
رود گندم و روغن و سیب و به
به خرج خراج و خداوند ده
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!
شبان هفتهای بود رفته ز ده
بنشنیده آن کار کرد فره