×
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۵ - داستان گرشاسب با شاه طنجه
چو خور تیغ رخشان ز تاری نیام
کشد گردد از خون شب لعل فام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۷ - جنگ دیگر گرشاسب با شاه طنجه
همه چیزها یک به یک برده نام
به سنگ اندرون کنده دیوار و بام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۷ - جنگ دیگر گرشاسب با شاه طنجه
به هر راه غولیست گسترده دام
منه تا توان اندرین دام گام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۰ - سپری شدن روزگار گرشاسب
مرا زایزد آمد به رفتن پیام
بر اسپ شدن کردم اکنون لگام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۱ - پند دادن گرشاسب نریمان را
چو رخشنده تیغم ز تاری نیام
برآید شود لاله ام زردفام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۳ - خبر یافتن فریدون از مرگ گرشاسب
چو کرده برون خنجر زردفام
هزاران هزار از عقیقی نیام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۳ - خبر یافتن فریدون از مرگ گرشاسب
دگر شیر پیکر درفشی به سام
بداد و سپهبدش فرمود نام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۴ - در خاتمت کتاب
به تو هدیه آوردم از بهر نام
پذیر از رهی تا شود شادکام