گنجور

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

لبت راست آب حیاتی دگر

دهان تو دارد نباتی دگر

تو سلطان حسنی و ما بی‌نوا

بود حسن را هم زکاتی دگر

نظر کرده چشمت یکی ره به من

[...]

همام تبریزی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲

 

کشم نقد جان را به بازار او

که این است شرط خریدار او

به جان گر توان وصل او را خرید

پر از جان شود خاک بازار او

صبا گر برد بوی او سوی گل

[...]

همام تبریزی
 
 
sunny dark_mode