گنجور

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - آرزوی دل

 

مرا گر به جاوید؟ عمری دهند

سپس بر سرم، تاج شاهی نهند

همانا شود، ز آن من کشوری

در آید به فرمان من لشکری

یکی تخت زر، زیر پایم نهند

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - تأثیر سخن

 

شنیدم نویسنده ای در قدیم

نویسنده پاک رأی و حکیم

گزیده یکی چامه، انشا نمود

شه عصر از آن نامه رسوا نمود

گرفت آن هجانامه، آنسان رواج

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - در صفحه غرب

 

بهارا به پاییز ما، دیده دوز

ز کلک تموزین دی، وی بسوز

ملک را ز ما نیز این نکته گوی:

که پیش آمده ملک نبود نکوی!

شها! صفحهٔ غرب؛ اقلیم تو

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - گلهای پژمرده

 

خری از گلستان باغی گذشت

بسی گل به ره دیده، وقعی نهشت

نسنجید کآن جلوه گل، ز چیست؟

نفهمید فریاد بلبل ز کیست؟

رسید او به جائی که ره تنگ بود

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - در نکوهش نوع بشر

 

به پندار دانای مغرب‌زمین

پدیدآور پند نو «داروین»

زمانه ز میمون، دُمی کم نمود

سپس ناسزا نامش، آدم نمود

اگر آدمیت بر این بی‌دُمی‌ست؟

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۲ - ملت فروش

 

یکی را ز تن، جامه در دزدگاه

بکندند از کفش پا تا کلاه

پس آنگاه، آن روز تا شب دوید

که تا بر دهی، نیمه شب در رسید

بشد در سرای خداوند ده

[...]

میرزاده عشقی