گنجور

صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

می کشم هر نفس از درد جدایی آوخ

جگری دارم از اندوه فراقش لخ لخ

مشو ای دل تو ملول از سخن سرد رقیب

خنکی را نتوان کرد برون از دل یخ

نظر از جان دل خسته من بازمگیر

[...]

صوفی محمد هروی
 

حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۴۳ - در مذمّت گرما

 

در جهنمکده هند که از تاب هوا

شعله ور چون پر پروانه بود، بال ملخ

دارد افسرده تو را، شعبده چرخ حزین

چه توان کرد کنون، ماهیت افتاده به فخ

بس که گرم است هوا، آید اگر دمسردی

[...]

حزین لاهیجی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰

 

سزد ار یار گل اندام بگلزار چمد

سرو بالای سهی قد بنشین گو در کاخ

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰

 

تا بکی صورت گل نقش کنی بر دیوار

بود اکنون که بچینی گل سوری از شاخ

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰

 

گو نواسنج شود بلبل شیدا در باغ

زاغ تا چند نشنید بگلستان گستاخ

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰

 

توبه در فصل گل آشفته زمستان مطلب

می بده کم نرود گفته زاهد بصماخ

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode