گنجور

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - در مذمت اصحاب دیوان

 

خسروا این چه حلم و خاموشیست

صاحبا این چه عجز و مایوسیست

آخر افسوستان نیاید از آنک

ملک در دست مشتی افسوسیست

اولا نایبی که نیست به کار

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۵ - در فضیلت عقل و شرف انسان به خرد

 

برترین مایه مرد را عقلست

بهرین پایه مرد رد تقویست

بر جمادات فضل آدمیان

هیچ بیرون از این دو معنی نیست

چون از این هر دو مرد خالی ماند

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۶ - در شکایت زمانه و مفاخرت خود

 

عنصری گربه شعر می صله یافت

نه ز ابناء عصر برتری ایست

نیست اندر زمانه محمودی

ورنه هرگوشه صد چو عنصری‌ایست

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۰

 

کیمیایی ترا کنم تعلیم

که در اکسیر و در صناعت نیست

رو قناعت گزین که در عالم

کیمیایی به از قناعت نیست

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۱ - در مذمت سواری

 

تو مرا گر پیاده‌ام منکوه

که مرا از پیادگی گله نیست

جنبش آسمان به نفس خودست

پای‌بند طویله و گله نیست

در سواری تو لاف فخر مزن

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۳ - در مذمت زن خواستن

 

به خدایی که بی‌ارادت او

خلق را رنج و شادمانی نیست

کاندرین روزگار زن کردن

بجز از محض قلتبانی نیست

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۶ - مطایبه

 

هر کرا ریدنی بگیرد سخت

رید بایدش و کارها بگذاشت

زانکه ما تجربت بسی کردیم

تا نریدیم هیچ سود نداشت

تیز دادیم و گندها کردیم

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - در اشتیاق

 

به خدایی که از صنایع او

روی هر بوستان منقش گشت

که مرا در فراق خدمت تو

زندگانی چو مرگ ناخوش گشت

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۲ - مدح زین‌الدین عبدالله را گوید و حضور میزبان را خواهد

 

ای بزرگی کز آب و خاک چو تو

دست دوران آسمان نسرشت

تخمی از لطف در زمین کمال

چو تو حراث روزگار نکشت

یاد کردی ز انوری به کرم

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۶

 

نیز مدح و غزل نخواهم گفت

گرچه طبعم به شعر موی شکافت

کانک معشوق بود پیر شدست

وانک ممدوح بود فرمان یافت

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۷ - در شکر

 

من به الماس طبع تا بزیم

گوهر مدحت تو خواهم سفت

تو عطا گر دهی و گر ندهی

بالله ار جز ثنات خواهم گفت

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۸ - در عذر مستی

 

خسروا گوهر ثنای ترا

جز به الماس عقل نتوان سفت

دی چو خورشید در حجاب غروب

روی از شرم رای تو بنهفت

بیتی از گفته باز می‌گفتم

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۰ - ایضاله

 

ای ز جانم عزیزتر خاکی

گر زمین عطف دامن تو برفت

از تو باز آمدن که یارد خواست

عذر این آمدن که داند گفت

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۲ - در هجو خواجه صلاح نامی

 

گفتم آن تو نیست خواجه صلاح

گفت چه گفتم آن دو خلقانت

گفت چون نیست گفتم از پی آنک

گر بدو نافذست فرمانت

چون گذاری که بر زند هر روز

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۸ - در شکایت

 

اندرین عصر هرکه شعر برد

به امید صلت بر ممدوح

چار آلت بیایدش ورنه

گردد از رنج غم دلش مجروح

دانش خضر و نعمت قارون

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - در تهنیت دارو خوردن مجدالدین

 

مجد دین ای جهان جود و کرم

دست جود تو ابر و باران باد

ساحت عالم از طراوت تو

چون رخ باغ در بهاران باد

نظر چشم و بوسه‌های لبت

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۳ - ایضا در تهنیت دارو خوردن مجدالدین

 

ای زمان فرع زندگانی تو

زندگانیت جاودانی باد

وی جهان شادمان به صحبت تو

همه عمرت به شادمانی باد

امر و نهی تو بر زمین و زمان

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۷

 

ای ریاحین ملک تازه به تو

راحت از راح قسم روحت باد

شهپر فکرت جهان‌پیما

قدم قاصد فتوحت باد

از تو بر فتنه نوحه کرده فلک

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۳ - در مفارقت دوستی

 

به خدایی که از شب تیره

روز روشن همی پدید آرد

بی‌قلم بر بساط آینه فام

صورت آفتاب بنگارد

کز غمت انوری ز آتش دل

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۵ - در مدح ترکان خاتون

 

طاعت پادشاه وقت به وقت

هرکه در بندگی بجای آرد

رحمت سایهٔ خدای برو

سایهٔ رحمت خدای آرد

خاصه آن پادشا که چترش را

[...]

انوری
 
 
۱
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۴
sunny dark_mode