×
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۱ - در آزاد شدن شهزاده از مکتب و ملول بودن درویش
او گرفتار ماند در مکتب
با درونی سیهتر از دل شب
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۵ - حال عشق شاهزاده با گدا
بامدادان که طفل این مکتب
صفحه را شست از سیاهی شب
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۵ - حال عشق شاهزاده با گدا
شاه شیرینزبان شکرلب
بار دیگر چو رفت از مکتب
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۵ - بزمآرایی شاه و نظر کردن گدا
آن شب القصه تا به آخر شب
مجلس عیش بود و بزم و طرب
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۲ - در صفت خزان و وفات کردن خسرو
گاه در تاب بود و گه در تب
دلش آمد به جان و جان بر لب
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۶ - آمدن گدا به دربار شاه
گفت بیرون رو ز راه ادب
خاتمآرنده را درون بطلب
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۹ - عمر به سر کردن شاه و گدا با یکدیگر
لیک از لطف دوست نیست عجب
که ز محنت کسی رسد به طرب
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳
دیدم آخر به دست، جام طرب
عجب ای دور روزگار، عجب
دامن همتی بود خم را
به فراخی چو آستین عرب
از که نالم، که سوخت عشق مرا
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - تصویرپردازی خیالی از مردی شکمباره به عنوان تمهیدی برای مدح اسلام خان و توصیف سفره نعم او
رفته چون سوی نخل او به طلب
آستین را جوال کرده عرب
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۱۳
بود قابل وجود را و سبب
قابلیت بود زبان طلب