سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۷ - خواب عبداللّٰه بن عمر بن الخطّاب
گوسفندی ضعیف در بغداد
رفت بر پول و ناگهان بفتاد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۷ - خواب عبداللّٰه بن عمر بن الخطّاب
آن چنان داد کن که از پی داد
کس ز عدل عُمر نیارد باد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۹ - حکایة فی عفوالملک و عدله
تو ظفر خواستی خدایت داد
او ز تو عفو خواست ناری یاد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۰ - در وصف بدان گوید
چون ز داد و ز رای خویشی شاد
چون کنی بر فرود خود بیداد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۲ - در خون ناحق ریختن حکایت مأمون
کرد بر آل برمک آن بیداد
کهکسی زان صفت ندارد یاد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۲ - در خون ناحق ریختن حکایت مأمون
مادر پیر داد کار بداد
در زمان پیش وی زبان بگشاد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۶ - حکایت در عدل و سیاست و جود پادشاه
هر زمان گفتی ای ملک فریاد
چیست این ظلم و چیست این بیداد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۶ - حکایت در عدل و سیاست و جود پادشاه
گر نیابم ز نزد تو من داد
در سحر نزد او کنم فریاد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۶ - حکایت در عدل و سیاست و جود پادشاه
گر تو انصاف من نخواهی داد
روزی از ملک خود نباشی شاد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۶ - حکایت در عدل و سیاست و جود پادشاه
اندر آن روز کی رسد فریاد
مر ترا هیچ بنده و آزاد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۶ - حکایت در عدل و سیاست و جود پادشاه
خسرو از بهر عدل باید و داد
ورنه هرکس ز پشت آدم زاد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۹ - در کفایت و رای پادشاهی
هم بر آن سان جواب ایشان داد
صد در از رنج بر ملک بگشاد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۲۲ - اندر معنی بیداری ملوک و سلاطین و حفظ و بخشش ایشان
آمد از بارگی فرو چون باد
اسب دربست و بند خویش گشاد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۲۲ - اندر معنی بیداری ملوک و سلاطین و حفظ و بخشش ایشان
خرقهٔ کهنه بر زمین افتاد
بود پوسیده بند او بگشاد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۲۲ - اندر معنی بیداری ملوک و سلاطین و حفظ و بخشش ایشان
اسب راندی در آن خرابه چو باد
کردی آن روزگار و آن زر یاد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۳۲ - در تعهّد علمای دیندار
شاه چون جفت داد گشت و سداد
ورنه ملکش بُوَد چو ملکت عاد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۳۵ - در سیاست پادشاه
هر یکی آفت از درون نهاد
هست یک بت به صورت و بنیاد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۳۶ - در حکم راندن پادشاه
تشنه چون زی سراب روی نهاد
پشت اقبال در برو بگشاد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴۲ - اندر مدح صدرالامام تاجالوزراء ابیمحمدبن الحسنبن منصور گوید
طن چه داری که اینچنین بنیاد
شاه بهرامشه بهرزه نهاد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴۲ - اندر مدح صدرالامام تاجالوزراء ابیمحمدبن الحسنبن منصور گوید
تا جهانست شادمانه زیاد
جان او جفت رنج و درد مباد