گنجور

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۲۹

 

ای مبارک تر از ستارۀ روز

صدمۀ آفتاب صدر افروز

عقل تو علم بین و علم گشای

طبع تو جود و رز و جود آموز

شست آذر مه از کمان هوا

[...]

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۳۰

 

شاه کرده است رای زی پوشنگ

هامراهش میست و ساغر و چنگ

گه شرابی همی خورد بشتاب

گه سماعی همی کند بدرنگ

شادی نو کند بهر منزل

[...]

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۵۸

 

ای سخن زیر دست خامۀ تو

عقد لؤلؤست نظم نامۀ تو

خلق در سایۀ خرد باشد

خرد اندر حصار سایۀ تو

مایۀ صد ادیب بتراشند

[...]

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » مقطعات » شمارهٔ ۳

 

گرچه ما از جزغ نیاساییم

جان پاکت ز غم بیاسوده است

مثلست این که : آفتاب بگل

کس نیندود و سخت بیهوده است

زیر هر پشته ای ز صورت تو

[...]

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » مقطعات » شمارهٔ ۵

 

گوشه ای از جهان گرفتستی

تا ترا از جهان فراغ بود

خدمت تو به عقل شاید کرد

آلت عاقلی دماغ بود

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » مقطعات » شمارهٔ ۶

 

اختلاف مزاج تو خوش خوش

ارغوان تو زعفران کردند

چون ز زردی بسان زر گشتی

زیر خاکت چو زر نهان کردند

ازرقی هروی
 
 
sunny dark_mode