×
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰
ترک چشمش که قصد جان دارد
زمژه تیغ بر میان دارد
می توان یافت کاین تغافل را
بمن از بهر امتحان دارد
قسمت عاشقان فراغت نیست
[...]
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در مدح امام الثقلین ابوالسبطین گوید
دوش بودم بخواب وقت سحر
که یکی کوفت حلقه ای بر در
گفتمش کیستی درین هنگام
کز تو شد خواب خوش مرا از سر
نه بطبل آشنا هنوز دوال
[...]
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح امام المتقین امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرماید
درگهت را که هست غیر طور
اینک اینک رسیدم از ره دور
روزگاری گذشت کز حسرت
خورده ام خون چو عاشقان صبور
من مهجور و بس جفای فراق
[...]
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در بیوفایی روزگار و مدیحه رسول مختار گوید
ای مبارک همای فرخفال
مرحبا مرحبا تعال تعال
از کجا میرسی بگوی بگوی
به کجا میروی بنال بنال
تا مر از آن نوا بسوزد دل
[...]
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در مدح ابوالائمه و غوث الامه علی علیه السلام گوید
دوش از این رواق نیلی فام
چون در آویختند پرده شام
اختران از دریچه های فلک
بزدودند جمله زنگ ظلام
من بکنجی نشسته با دل تنگ
[...]
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲
ندهی گوش خود به فریادم
یا به گوشَت نمیرسد دادم
تو چو لیلی و من چو مجنونم
تو چو شیرین و من چو فرهادم