×
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴
آه ازین ناز و دلبری که تراست
وین جفا و ستمگری که تراست
شاید ار آدمی پرستد بت
زین همه ظلم و کافری که تراست
ایدل آشفتگی دراز کشید
[...]
۵ بیت

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳
نتوانم که بینم از دورش
آه از شرم چشم مخمورش
نیست در شهر کس که عاشق نیست
چه بلا گشت حسن مشهورش
این چراغ از کدام انجمنست
[...]
۷ بیت

بابافغانی » دیوان اشعار » ترکیبات » ترجیع بند
ای زغیب الغیوب کرده نزول
بسراپرده ی نفوس و عقول
قدسیان را بطاعت تو مدار
عرشیان را بحضرت تو وصول
چارطبع از کمال حکمت تو
[...]
۱۰۰ بیت

بابافغانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶ - دوش بگرفت محتسب مستم
دوش بگرفت محتسب مستم
همره او پی قصاص شدم
گرم بگرفته بود همچو تبم
عرقی کردم و خلاص شدم
۲ بیت

بابافغانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹ - شاه عالم پناه اسماعیل
شاه عالم پناه اسماعیل
که جهان ملک اوست یک قلمه
روز جولان ز اسب زیر آورد
شهسواران و صاحبان رمه
سفله را هم پیاده کرد کنون
[...]
۳ بیت
