گنجور

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰

 

دلم از رشک صبا می لرزد

کز وی آن زلف دو تا می لرزد

بس که می ترسد از آزار تنت

بند بر بند قبا می لرزد

می نهم پا که زنم دست به تو

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

دل تو غیر جفا نپسندد

باکس آیین وفا نپسندد

گر تو با ما ننشینی چه عجب

شه نشستن به گدا نپسندد

غیر ما گر تو پسندی صد بار

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸

 

قد بدا الصبح علی اسعد فال

و زقی الدیک علی اطیب حال

ساقیا می گذرد وقت صبوح

قدحی چند بده مالامال

رنج مخمور شبانه نرود

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷

 

ای تو را روی وفا با دگران

جنگ با ما و صفا با دگران

تا به کام دگران ننشینم

منشین بهر خدا با دگران

همه آب و گل و تو جان و دلی

[...]

جامی
 
 
sunny dark_mode