×
مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۵ - در حق یار میهمان گوید
میزبان کرد مرا دوش بتم
آن گرانمایه تر از در خوشاب
مجلسی داشتم آراسته خوب
از گل و نرگس و سیم و می ناب
چشم او نرگس و رخسارش گل
[...]
۳ بیت
مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲۱ - صفت یار با خط و خال است
ای نگاری که ز خوبی رخت
حور در خلد گرفتار بماند
رخ تو حسن به پرگار بزد
در میان نقطه پرگار بماند
۲ بیت
مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۷۴ - صفت یار هندسی گوید
هندسی یاری ای یار عزیز
بر تو هندسه چون تو بر من
گر به قولت نشود نقطه همی
منقسم ای صنم نقطه دهن
از برای چه دهان تو همی
[...]
۳ بیت
مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۷۷ - صفت دلبر خربنده بود
آهنین پوش ندیدم چو تو سرو
نمدین خود ندیدم چو تو ماه
سرو را هرگز خربنده که دید
ماه را دید کس از پشم کلاه
از ره راست بیفتاده ست آنک
[...]
۳ بیت