گنجور

عرفی شیرازی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴

 

گر چشانی به ملک چاشنی صحبت خویش

جام ِمی گیرد و بر باد دهد عصمت خویش

چون به خونریز خودم ساخته ای تشنه کنون

تو هم این لطف بکن تا بکشم منت خویش

کشتهٔ ناز کحا، کشتهٔ شمشیر کجا

[...]

عرفی شیرازی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۹۹۶

 

آن که در آینه بیتاب شد از طلعت خویش

آه اگر در دل عاشق نگرد صورت خویش

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۹۰

 

چون برون آورم ازجیب سر خجلت خویش؟

که ز عصیان خجلم بیش من از طاعت خویش

آن که در آینه بیتاب شد از طلعت خویش

آه اگر در دل عاشق نگرد صورت خویش

بر غزالان چه کنم دامن صحرا را تنگ ؟

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۹۱

 

ساده لوحی که شکایت کند از قسمت خویش

می کشد تیغ به سیمای ولی نعمت خویش

حسن از پاکی دامن نفس خوش نکشید

غنچه پیوسته به زندان بود از عصمت خویش

سرو و شمشاد و صنوبر همه برخاک افتند

[...]

صائب تبریزی