گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۸۶

 

دلنشین است ز بس گوشه غمخانه من

می رود رو به قفا سیل ز ویرانه من

ندهد تن به کشاکش دل دیوانه من

چون کمان زور بود قفل در خانه من

باد دستی گره از خرمن من واکرده است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۸۷

 

گو مکن سایه کسی بر سر دیوانه من

پرده چشم غزال است سیه خانه من

گرد هستی نشسته است به کاشانه من

می رود سیل سبکبار ز ویرانه من

برق جایی که ز خرمن به تغافل گذرد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۸۸

 

غم دنیا نبود در دل دیوانه من

دیو را راه نباشد به پریخانه من

من و سیری ز عقیق لب خوبان، هیهات

خشکتر می شود از می لب پیمانه من

بر سیه خانه لیلی نزد برق اینجا

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode