گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۰

 

گرمی گریه به سودای تو دامانم سوخت

همچو صبح از اثر داغ، گریبانم سوخت

هیچ جایی اثری نیست ز خاکستر من

آتش عشق تو از بس که پریشانم سوخت

کیست این شعله ی بی باک ندانم، کآمد

[...]

سلیم تهرانی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵

 

آمد آن شمع شبی بر سر و، سامانم سوخت

جستم از جای چنان گرم، که دامانم سوخت

غنچهای غارت ایام به گلشن نگذاشت

غم تنهایی مرغان گلستانم سوخت

مدتی شد که ز دشت آبله پایی نگذشت

[...]

حزین لاهیجی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

آن که بی پرده به صد داغ نمایانم سوخت

دیده پوشید و گمان کرد که پنهانم سوخت

نه بدر جسته شرار و نه بجا مانده رماد

سوختم لیک ندانم به چه عنوانم سوخت

سینه از اشک جدا، دیده جدا می سوزد

[...]

غالب دهلوی
 
 
sunny dark_mode