گنجور

جامی » بهارستان » روضهٔ ششم (در مطایبه) » بخش ۱۳

 

نامه مردم چشمم ز گنه شسته نشد

گرچه از گریه دو صد بار پر آبش کردم

تا رهد زآتش فردای قیامت امروز

به نظر در رخ زشت تو عذابش کردم

جامی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶

 

شب به مستی گله چندان ز عتابش کردم

که بر افروخته از جام حجابش کردم

منفعل گشتم ازو، گرچه نمی‌گفت جواب

بس که از پرسش بسیار، غذابش کردم

از دلم رفت برون رشک سوال دگران

[...]

میلی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰

 

شب چو در بستم و مست از مِیِ نابش کردم

ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

دیدی آن تُرکِ خَتا دشمن جان بود مرا

گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم

منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم

[...]

فرخی یزدی
 
 
sunny dark_mode