گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » قصاید » شمارهٔ ۲

 

زلف سنبل مگر امروز بتابی دگر است

در رخ لاله و گل رونق و آبی دگر است

در چمن بود همه روز ترشح ز سحاب

مگر امروز ترشح ز سحابی دگر است

بر سر جوی و لب آب بود موج و حباب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » قصاید » شمارهٔ ۷

 

واعظی گفت در این ماه که ماه رجب است

توبه کردن نه عجب توبه شکستن عجب است

گفتمش ماه رجب گرچه مه توبه بود

فصل گل نیز مه باده و شور و شغب است

سبب توبه و عشرت چو بهم گرد آیند

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » قصاید » شمارهٔ ۸

 

نرگس مست تو را باز خماری دگر است

می نماید که در اندیشه کاری دگر است

آهوی چشم تو امروز شکار دگری است

نه چو هر روز بدنبال شکاری دگر است

گه شوی زرد زاندیشه گهی سرخ ز شرم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » قصاید » شمارهٔ ۱۵

 

خواهم از پرده ناموس بر آیم یکبار

بزنم این درم ناسره یکسر بقمار

بشکنم پوست چو بادام و برآیم چون مغز

طی کنم رسم دورنگی که شود یکسره کار

یعنی این خرقه ازرق بدر آرم از بر

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
sunny dark_mode