گنجور

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی

 

دوستان! شرحِ پریشانیِ من، گوش کنید

داستانِ غمِ پنهانیِ من، گوش کنید

قصهٔ بی‌سر و سامانیِ من، گوش کنید

گفت‌وگویِ من و حیرانیِ من، گوش کنید

شرحِ این آتشِ جان‌سوز، نگفتن تا کی؟

[...]

۴۲ بیت
وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دل‌آزار

 

ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تو را

خبر از سرزنش خار جفا نیست تو را

رحم بر بلبل بی‌برگ و نوا نیست تو را

التفاتی به اسیران بلا نیست تو را

ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تو را

[...]

۶۸ بیت
وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » سوگواری بر مرگ دوست

 

دیده گو اشک ندامت شو و بیرون فرما

دیدن دیده چه کار آیدم از دوست جدا

عوض یوسف گم گشته چو اخوان بینید

دیده خوب است به شرطی که بود نابینا

گرچه دانم که نمی‌یابیش ای مردم چشم

[...]

۳۷ بیت
وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » سوگواری بر مرگ شرف‌الدین علی

 

دوستان چرخ همان دشمن جان است که بود

همه را دشمن جان است ، همان است که بود

ای که از اهل زمانی ز فلک مهر مجوی

کاین همان دشمن ارباب زمان است که بود

شاهد عیش نهان بود پس پرده چرخ

[...]

۴۰ بیت
وحشی بافقی