گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

تو چه گوئی ار بپرسم زلب شکرفشانش

زچه داد زهرمارا، چه بود جوابش، آتش

زدلم گرفت نسخت مگر آن دهان تنگش

چو ندید کس دهانش بچه میدهد نشانش

زمیانش ار بیابم بخرم بجان کناری

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۴

 

نبود کسی که نبود بلب تو اشتیاقش

مگر آدمی نباشد؟ که نباشد این مذاقش

می صاف و لعل نوشین که نخواهد ای پری وش

مگر آن حریف مسکین که نیفتد اتفاقش

ز فراق خاک گشتم ببر ایصبا غبارم

[...]

اهلی شیرازی
 
 
sunny dark_mode