نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱
عقل را سودای گیسوی تو مجنون میکند
فکر آن زنجیر پر سودا عجب چون میکند
هست ابروی تو آن حرفی که نامش را اله
در کلام کبریا قبل از «قلم» «نون» میکند
صورت روی تو بر هر دل که میآید فرو
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۲
ناقه لیلی که سر در کوه و هامون میکند
در بن هر خار جستجوی مجنون میکند
گوش بر افسانه من خلق را دفع ملال
این حکایتها که من دارم جگر خون میکند
زندهام من از غم دل پس دلی کو بیغم است
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۳
ساغر پر می علاج جان محزون میکند
گرد پاک از چهره سیلاب جیحون میکند
دفتر آداب را در بزم می شیرازه نیست
دختر رز حرف در کار فلاطون میکند
کوه تمکین خم از جوش شراب آسوده است
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۴
گر چنین نشو و نما آن نخل موزون میکند
سرو را بار خجالت بید مجنون میکند
قرب و بعدی در میان عاشق و معشوق نیست
قطره سیر بحر در دامان هامون میکند
چارهای گر هست درد عشق را، بیچارگی است
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۸
مار زلفش را نمی دانم چه افسون می کند
مشک را در نافهٔ آهوی چین خون می کند
بسکه با خاک گلستان است استعداد فیض
سرو را یک مصرع برجسته موزون می کند
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۳
ناتوانی باز چون شمعم چه افسون میکند
میپرد رنگ و مرا از بزم بیرون میکند
بیش از آنکان پنجهٔ بیباک بربندد نگار
سایهٔ برک حنا برمن شبیخون میکند
خلق ناقص اینکمالاتیکه میچیند به هم
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۳ - مخالفت با قرارداد ایران و انگلیس
نامِ دژخیمِ وطن، دل بشنود، خون میکند
پس بدین خونخوار، اگر شد روبهرو چون میکند؟
آنکه گفتی، محوِ قرآن را همی باید نمود
عنقریب این گفته با سرنیزه مقرون میکند!
وای از این مهمان، که پا در خانه ننهاده هنوز
[...]