ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵
نرگس مستت نشانده همچو گل در خون مرا
کی رود چون غنچه مهر تو ز دل بیرون مرا
روی خود بر رو نهد، صبح ابد لیلی تو را
بوسهای بر رو زند، روز جزا مجنون مرا
همچو گردونم ز دل بیرون نیاید مهر تو
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات از رسالهٔ جلالیه » شمارهٔ ۳
من نه آن صیدم که بودم پاسدار اکنون مرا
ورنه شهبازی ز چنگت میکشد بیرون مرا
زود میبینی رگ جانم به چنگ دیگری
گر نوازش میکنی زین پس به این قانون مرا
آن که دی بر من کشید از غمزه صد شمشیر تیز
[...]
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳
در بهشت افکند آن رخسار گندم گون مرا
شست یاد کوثر از دل آن لب میگون مرا
از تماشای رخش چون چشم بردارم، که هست
چهره گلرنگ او گیرنده تر از خون مرا
خط آزادی طمع زان روی نوخط داشتم
[...]
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴
کو می گرمی که در جوش آورد خون مرا؟
چون شفق سازد فلک پرواز گلگون مرا
از محک افزون شود قدر زر کامل عیار
سرکشی از سنگ طفلان نیست مجنون مرا
پخته شد از گوشه عزلت شراب نارسم
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷
وهم راحت صید الفتکرد مجنون مرا
مشق تمکین لفظگردانید مضمون مرا
گریه توفانکرد چندانیکه دل هم آب شد
موج سیل آخر به دریا برد هامون مرا
دادهام ازکف عنان و سخت حیرانمکه باز
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸
بسکه وحشت کرده است آزاد مجنون مرا
لفظ نتواند کند زنجیر مضمون مرا
در سر از شوخی نمیگنجد گل سودای من
خم حبابی میکند شور فلاطون مرا
داغ هم در سینهام بیحسرت دیدار نیست
[...]
عمان سامانی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - در مدح زبده اوصیا و سرور اولیا و نخبه اتقیا حضرت علی(ع)
می دهی ساغر به یاد آن لب میگون مرا
ساقی امشب می کنی تا کی به ساغر خون مرا
مدعی پیوسته گوید عیب او غافل که عشق
چهره لیلی نمود از دیده مجنون مرا
در درون خلوت دل عشق آن زیبا جمال
[...]