گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶۳

 

گرچه ماه مصر را دامن زلیخا چاک کرد

گرد تهمت چاک پیراهن زرویش پاک کرد

شد ز آب تیغ گرد خط از آن عارض بلند

چون توان آیینه را با دامن تر پاک کرد؟

دیده بد دور باد از روی آتشناک او

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶۴

 

صبح از رشک بنا گوشت گریبان چاک کرد

روی گرمت مهر را داغ دل افلاک کرد

سهل باشد گر لب از خمیازه نتوانیم بست

از خمار می لب ساغر گریبان چاک کرد

تا گل صبح قیامت خار خار من بجاست

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶۵

 

سبزه خط دود از آن رخسار آتشناک کرد

دیده آیینه را جوهر پر از خاشاک کرد

سرنوشت جوهر از آیینه خواندن مشکل است

آن خط نازک رقم را چون توان ادراک کرد؟

سر برآورد از زمین در عهد ما بی حاصلان

[...]

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۹

 

بی‌تو تا ره بر غبار خاطر غمناک کرد

نالة من خاک‌ها در کاسة افلاک کرد

سر به گردون گر رسد افتادگی دستار ماست

آتش مادر تواضع سجده پیش خاک کرد

آب عصمت می‌چکد از ساغر سرشار ما

[...]

فیاض لاهیجی
 
 
sunny dark_mode