گنجور

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷

 

دایم اندر آتش خود عاشق دیوانه سوخت

شمع محفل را گناهی نیست گر پروانه سوخت

دیده باعث شد اگر ویرانه ام را آب برد

از تف دل بود آن آتش که ما را خانه سوخت

طره اش زان آتش رخسار تابی یافته

[...]

کلیم
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳

 

هرکجا گل کرد داغی بر دل دیوانه سوخت

این‌چراغ بیکسی تا سوخت در ‌ویرانه سوخت

عالم از خاکستر ما موج ساغر می‌‌زند

چشم مخمور که ما را اینقدر مستانه سوخت

حسن یک مژگان نگه را رخصت شوخی نداد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴

 

یاد وصلی‌ کردم آغوش من دیوانه ‌سوخت

لاله‌سان از گرمی این می دل پیمانه سوخت

ناله‌ها رفت از دل و احرام آزادی نبست

پرتو خود را در اول شمع این‌ کاشانه سوخت

وقت رندی خوش که در ماتمسرای اعتبار

[...]

بیدل دهلوی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی فاطمة الزهراء سلام الله علیها » شمارهٔ ۴ - فی رثاء الصدیقة الطاهرة سلام الله علیها

 

تا در بیت الحرام از آتش بیگانه سوخت

کعبه ویران شد حرم از سوز صاحبخانه سوخت

شمع بزم آفرینش با هزاران اشک و آه

شد چنان کز دود آهش سینۀ کاشانه سوخت

آتشی در بیت معمور ولایت شعله زد

[...]

غروی اصفهانی
 
 
sunny dark_mode