عطار » منطقالطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص
کرده چاهی خشک را در خشک سال
قطرهٔ آب دهانش پر زلال

عطار » منطقالطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص
تا دم آخر که بر میگشت حال
شوق کرد از حضرت عزت سؤال

عطار » منطقالطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص
در شدن گفته ارحنا یا بلال
تا برون آیم ازین ضیق خیال

عطار » منطقالطیر » در تعصب گوید » حکایت چوب خوردن بلال
خورد بر یک جایگه روزی بلال
بر تن باریک صد چوب و دوال

عطار » منطقالطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان
قسم خلقان زان کمال و زان جمال
هست اگر بر هم نهی مشت خیال

عطار » منطقالطیر » حکایت بلبل » حکایت بلبل
گل اگر چه هست بس صاحب جمال
حسن او در هفتهای گیرد زوال

عطار » منطقالطیر » حکایت بط » عقیدهٔ دیوانهای درباره دو عالم
کرد از دیوانهای مردی سؤال
کاین دو عالم چیست با چندین خیال

عطار » منطقالطیر » حکایت کوف » حکایت مردی که پس از مرگ حقهای زر او بازمانده بود
گفت فرزندش کزو کردم سؤال
کز چه اینجا آمدی بر گوی حال

عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » پرسش مرغان
جملهٔ مرغان چو بشنیدند حال
سر به سر کردند از هدهد سؤال

عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » پرسش مرغان
چون کسی را نیست چشم آن جمال
وز جمالش هست صبر لامحال

عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود
پادشاهی بود بس صاحب جمال
در جهان حسن بیمثل و مثال

عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود
ور کسی اندیشه کردی زان وصال
عقل و جان برباد دادی زان محال

عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود
پادشاه تست بر قصر جلال
قصر روشن ز آفتاب آن جمال

عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود
گر ترا سیمرغ بنماید جمال
سایه را سیمرغ بینی بیخیال

عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
شیخ بود او در حرم پنجاه سال
با مرید چارصد صاحب کمال

عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
بر سپهر حسن در برج جمال
آفتابی بود اما بیزوال

عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
عشق میبازد کنون با زلف و خال
خرقه گشتش مخرقه، حالش محال

عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مسعود و کودک ماهیگیر
کرد از آن کودک طلب کاری سؤال
کز کجا آوردی آخر این کمال

عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » به کعبه رفتن رابعه
رابعه در راه کعبه هفت سال
گشت بر پهلو زهی تاج الرجال

عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » به کعبه رفتن رابعه
بازگشت از راه و گفت ای ذوالجلال
راه پیمودم به پهلو هفت سال
