×
عطار » منطقالطیر » در تعصب گوید » حکایت چوب خوردن بلال
خورد بر یک جایگه روزی بلال
بر تن باریک صد چوب و دوال
عطار » منطقالطیر » حکایت بط » عقیدهٔ دیوانهای درباره دو عالم
کرد از دیوانهای مردی سؤال
کاین دو عالم چیست با چندین خیال
عطار » منطقالطیر » حکایت کوف » حکایت مردی که پس از مرگ حقهای زر او بازمانده بود
گفت فرزندش کزو کردم سؤال
کز چه اینجا آمدی بر گوی حال
عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود
پادشاهی بود بس صاحب جمال
در جهان حسن بیمثل و مثال
عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود
ور کسی اندیشه کردی زان وصال
عقل و جان برباد دادی زان محال
عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود
پادشاه تست بر قصر جلال
قصر روشن ز آفتاب آن جمال
عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود
گر ترا سیمرغ بنماید جمال
سایه را سیمرغ بینی بیخیال
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
عشق میبازد کنون با زلف و خال
خرقه گشتش مخرقه، حالش محال
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مسعود و کودک ماهیگیر
کرد از آن کودک طلب کاری سؤال
کز کجا آوردی آخر این کمال
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » به کعبه رفتن رابعه
رابعه در راه کعبه هفت سال
گشت بر پهلو زهی تاج الرجال
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » به کعبه رفتن رابعه
بازگشت از راه و گفت ای ذوالجلال
راه پیمودم به پهلو هفت سال