گنجور

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

کرده چاهی خشک را در خشک سال

قطرهٔ آب دهانش پر زلال

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

تا دم آخر که بر می‌گشت حال

شوق کرد از حضرت عزت سؤال

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

در شدن گفته ارحنا یا بلال

تا برون آیم ازین ضیق خیال

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » حکایت چوب خوردن بلال

 

خورد بر یک جایگه روزی بلال

بر تن باریک صد چوب و دوال

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان

 

قسم خلقان زان کمال و زان جمال

هست اگر بر هم نهی مشت خیال

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت بلبل » حکایت بلبل

 

گل اگر چه هست بس صاحب جمال

حسن او در هفته‌ای گیرد زوال

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت بط » عقیدهٔ دیوانه‌ای درباره دو عالم

 

کرد از دیوانه‌ای مردی سؤال

کاین دو عالم چیست با چندین خیال

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت کوف » حکایت مردی که پس از مرگ حقه‌ای زر او بازمانده بود

 

گفت فرزندش کزو کردم سؤال

کز چه اینجا آمدی بر گوی حال

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » پرسش مرغان » پرسش مرغان

 

جملهٔ مرغان چو بشنیدند حال

سر به سر کردند از هدهد سؤال

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » پرسش مرغان » پرسش مرغان

 

چون کسی را نیست چشم آن جمال

وز جمالش هست صبر لامحال

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود

 

پادشاهی بود بس صاحب جمال

در جهان حسن بی‌مثل و مثال

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود

 

ور کسی اندیشه کردی زان وصال

عقل و جان برباد دادی زان محال

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود

 

پادشاه تست بر قصر جلال

قصر روشن ز آفتاب آن جمال

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود

 

گر ترا سیمرغ بنماید جمال

سایه را سیمرغ بینی بی‌خیال

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

شیخ بود او در حرم پنجاه سال

با مرید چارصد صاحب کمال

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

بر سپهر حسن در برج جمال

آفتابی بود اما بی‌زوال

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

عشق می‌بازد کنون با زلف و خال

خرقه گشتش مخرقه، حالش محال

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مسعود و کودک ماهیگیر

 

کرد از آن کودک طلب کاری سؤال

کز کجا آوردی آخر این کمال

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » به کعبه رفتن رابعه

 

رابعه در راه کعبه هفت سال

گشت بر پهلو زهی تاج الرجال

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » به کعبه رفتن رابعه

 

بازگشت از راه و گفت ای ذوالجلال

راه پیمودم به پهلو هفت سال

عطار
 
 
۱
۲
۳
۱۳
sunny dark_mode