×
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۱
هر که صید چون تو دلداری شود
عاجزی گردد گرفتاری شود
هر که خار مژهٔ تو بنگرد
هر گلی در چشم او خاری شود
باز چون گلبرگ روی تو بدید
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۶ - در بیان آنک حال خود و مستی خود پنهان باید داشت از جاهلان
علم چون بر دل زند یاری شود
علم چون بر تن زند باری شود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۸ - پرسیدن پیغمبر صلی الله علیه و سلم مر زید را که امروز چونی و چون برخاستی و جواب گفتن او که اصبحت ممنا یا رسول الله
گر بخواهد بر عدو ماری شود
ور بخواهد بر ولی یاری شود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴ - التماس کردن همراه عیسی علیه السلام زنده کردن استخوانها از عیسی علیه السلام
گر گلی گیرد به کف خاری شود
ور سوی یاری رود ماری شود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۳۸ - پرسیدن پادشاه قاصدا ایاز را کی چندین غم و شادی با چارق و پوستین کی جمادست میگویی تا ایاز را در سخن آورد
چون ز سنگی چشمهای جاری شود
سنگ اندر چشمه متواری شود
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۱۱ - حکایت شوریده ای که به کلیسای نصاری رفت
هست را کی نیستی تاری شود
چیزی از خود چون شود عاری شود
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
علم چون بر دل زند یاری شود
علم چون بر تن زند ماری شود