گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۳

 

خار و گل باهم برآمد خاصه در گلزار شعر

ای سخن چین گل بچین از گلشن دیوان من

من بصد خون جگر باغ گلی آراستم

آنچه گل باشد تو را و آنچه خارست آن من

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۴

 

شاهدان عهد ما در عهد و پیمان و وفا

سست تر از بند شلوارند پند از من شنو

قید شاهد نیست جز مهر درش چون در گشود

هر که خواهد گو بیا و هر که خواهد گو برو

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۱

 

مستحقان کرم مستان حقند ای پسر

زان چو بحر از رحمت حق سینه شان پر در شده

گر ز من این لفظ را باور نداری خود ببین

مستحقان چیست جز مستان از حق پر شده

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۳ - تاریخ وفات خواجه لطف الله دارالضربی

 

خواجه لطف الله دارالضربی آن کام کرم

کز مروت بر رخ ارباب حاجت در نبست

بسکه بودش لطف اگر تعریف او پرسد کسی

جان محضی از پی تاریخ گوید هر که هست

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۱۹ - تاریخ فوت قوام الدین حسین

 

ایکه اینجا میرسی گو رحمت حق تا ابد

بر قوام الدین حسین بن سلیمانشاه باد

بود آنسرو روان نخل مراد دوستان

زان بود تاریخ سال رحلتش نخل مراد

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۳۴ - تاریخ وفات لطف الله فخار

 

صد دریغ از خواجه لطف الله فخار آنکه بود

در جوانی پیر ارباب دل از طبع سلیم

همچو یوسف از نظر گم شد نمیدانم کجاست

کز فراق او پدر را شد دل پر خون دو نیم

از ازل لطف خدا همراه بودش تا ابد

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۳۷ - تاریخ وفات سید شریف

 

رفت آخر از جهان چشم و چراغ روزگار

آنکه بود ار علم و دانش واقف سر نهان

قرة العین جهان سید شریف از لطف بود

سال تاریخش بود هم قرة العین جهان

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۴۹ - تاریخ وفات میر شمس الدین محمد

 

میر شمس الدین محمد چون برین در سر نهاد

لطف یزدان دادش آخر اینچنین سر منزلی

در پناه ام کلثوم از وثوق خدمتست

زانکه بود آن اهل دل از روی معنی مقبلی

لاجرم گویند خلق از بهر تاریخ وفات

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۱ - دوازده امام

 

آب حیوان خوش بود و ان لعل لب زان خوشترست

در صفا آن لعل فاش از جوهر جان خوشترست

درج آن در دهان شد جان ما، دل خار خورد

از حسد کان در ز صد لؤلؤی عمان خوشترست

می خوشست اما باشک همچو مرجانم اگر

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۵ - اسعد

 

آنکه خلقی از غمش سرگشته روز و شب شدند

دی دهان بگشود و صد سرگشته خندان لب شدند

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۶ - الله وردی

 

یار عاشق کشته لیکن کشته در خاک مزار

لوحش الله ورد گشته در هوای روی یار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۱۰ - اختیار

 

بسکه پرشد سینه ز تیر ترک مست

گر کسی تیرم زند تیر او خواهد شکست

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۱۱ - انس

 

قلب روی اندوده نستانند در بازار حشر

خالصی باید که بیرون آید از آتش سلیم

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۲۵ - حمید

 

گل شکفت و کوه و صحرا سبز و خرم گشت هم

از چمن بیحد سه برگه خاسته وز دشت هم

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۲۶ - حاجب

 

تیغ جور مدعی زخمی مرا بر دل رساند

آن جراحت خوب شد اما نشان او بماند

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۲۹ - حسام

 

تیر مژگان تو بی زهرست زهر آلود نیست

گرچه گفتم روستایی وار دریاب ایعزیز

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۳۳ - خرم

 

گرخم زلفش درآرد سر بدل همدم شود

بر هوا تاج سر اندازد دل و خرم شود

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۳۵ - رفیع

 

گوشه برقع بر آن خورشید رخ داغ دلست

وز قبا داغی دگر دارد که وصلش حاصلست

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۳۶ - زیرک

 

ترک خورشیدی که شاه ملک نیکویی بود

نامراد از ترک و تاجیکان بهندویی بود

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۵۴ - قلی

 

گفته دیوانه باشد خنده و در دل چرا

درد و خنده هر دو آخر ظاهرست اینک مرا

اهلی شیرازی
 
 
۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
sunny dark_mode