گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - قصیده

 

خسروا بیم است کز گیتی برآید رستخیز

تا تو برخیزی بشادی تندرست و شاد خیز

پا بنالیدی تو لختی دوستداران ترا

دیده ها گشتست باران ریز و دلها ریز ریز

رنج و بیماری کشیدی هفته ای آن رفت و ماند

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - در مدح شاه ابوالخلیل جعفر

 

بر سر گل مشک تر از زلف عنبر بیز بیز

خون عاشق خیز و از آن غمزه خونریز ریز

قطران تبریزی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۹

 

از خزان برگ رزان ریزان شد ای گل چهره خیز

یاد کن از برگ ریز عمر و می در جام ریز

شد زرافشان فرش مینارنگ می سازد سپهر

ز ابر پرویزن که گردد بر سر زر سیم بیز

باغ شد بی برگ و اکنون هم خوش آهنگان باغ

[...]

جامی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۱۱۲ - اسپند سوز

 

دلبر اسپند سوزم آتشم را کرد تیز

تا کنم در خدمت او پیش مردم جست و خیز

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۱۳۹ - اسپند سوز

 

دلبر اسپندسوزم بود با من در ستیز

خانه خود بردم و تا صبح کردم جست و خیز

سیدای نسفی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار

 

نادر اندر طوس چون بشنید آن چنگ وکریز

نامه‌ای بنگاشت سوی شه همه بیغاره خیز

گفت بس در چشم بدخواهان نماید ناتمیز

این ستیز زشت و صلحی زشت‌تر ازآن ستیز

باری اکنون چاره‌ای باید پس از این رستخیز

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران

 

زان سپس برکشور بغداد دندان کرد تیز

لیک جیش معتمد از حیله دادندش گریز

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode