گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۲ - در مدح ابوالمظفر فضلون

 

تا ترا گرد مه از مشک سیه پرهون بود

در تمنای رخت جان و دلم مرهون بود

گر ترا یارا به جای من بود یار دگر

در دو چشم من به جای خواب هر شب خون بود

تا بود معجون به مشک ناب تار زلف تو

[...]

قطران تبریزی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷- سورة الاعراف‏ » ۱۳ - النوبة الثالثة

 

عشق جانان باختن کی در خور هردون بود

مهر لیلی داشتن هم بابت مجنون بود

میبدی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵

 

هر شبم در سر خیال آن لب میگون بود

دامن از مژگان و مژگان از دلم پر خون بود

چون رسد پیکان تو بر سینه آنگه بگذرد

از رسیدن درد بگذشتن بسی افزون بود

آن غزالی تو که از بهر شکارت عالمی

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۲۲

 

سفله ای می خواست عذر عارفی کز آمدن

سوی تو مانع مرا اشغال گوناگون بود

گفت خامش کن که گر سویم نیاید چون تویی

منت ناآمدن از آمدن افزون بود

جامی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲۹

 

پایه نظم بلند از علم کمتر چون بود؟

علم موزون کم چرا از علم ناموزون بود؟

گردبادش جلوه انگشت زنهاری کند

دامن دشتی که گرم از سینه مجنون بود

کنج عزلت کرد مستغنی مرا از احتیاج

[...]

صائب تبریزی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح الامام ابی جعفر الجواد علیه السلام » شمارهٔ ۱ - فی مدح الامام ابی جعفر الجواد علیه السلام

 

باز طبعم را هوای بادۀ گلگون بود

در سرم شور و نوا و نغمۀ موزون بود

نوبهار است و کنار یار، ساقی می بیار

طالع می با مبارک طلعتی میمون بود

باده گلرنگ و نگاری شوخ و شنگ و وقت تنگ

[...]

غروی اصفهانی