رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
تا نگویی خیر و شر بی عزمشان آمد به دید
یا نپنداری که بی موجب سر شر داشتند
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
فعلشان بر مقتضای قایل آمد در وجود
زان ستمکش خواستند آن وین ستمگر داشتند
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
قوهها را راه سوی فعل دادند ار نه کی
آنکه را مؤمن توانستند کافر داشتند
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
مینبینی سایهها را بیش و کم نزدیک و دور
در خور خود تابشی از پرتوِ خور داشتند
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
انبساطات وجود از اعتبارات حدود
همچو ظل در قرب و بعد مهر انور داشتند
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
ور بگویی ز اعتباری کی اثر آمد پدید
گویم این آثار هم اوهام مظهر داشتند
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
ترسمت ای خفته در دامان کوهی سیل خیز
خواب نگذاری زسر تا آبت از سر بگذرد
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۸ - در مدح شاهزاده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا
ای صفاهان مژده کاینک شاه دوران می رسد
جسم بیجان ترا از نو به تن جان میرسد
غصه را بدرود کنکاید مسرت این زمان
درد را پیغام ده کاین لحظه درمان میرسد
گرد نعل توسنش بنشست بر اندام ما
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۷ - در جشن میلاد حضرت ظل اللهی ناصرالدین شاه غازی خلدالله ملکه گوید
دوش برگردون بسی تابان شهاب آمد پدید
بس درخشان موج زین دریای آب آمد پدید
تخت شاهنشاه ایرانست گفتی آسمان
بسکه از انجم درو در خوشاب آمد پدید
سبز دریای فلک از هر کران شد موجزن
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴
آن نگار از گریه طفل دل مرا آرام کرد
بس که از چشم ولب اورا شکر وبادام داد
یادم از گم گشته دل امد ز بس زلفش همی
گاه یاد از شکل دالم گه از شکل لام داد
در ازل کاشیاء را از هم نمی بودامتیاز
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹
زاهدا کم کن بلنداقبال را تکفیر و رد
نام او راحرز کن چون قل هوالله احد
با گلی ومی اگر گوئی که ما دل بسته ایم
توچرا دل بسته ای بر کبر وتزویر وحسد
گر خدا جوئی کندکس چه به کعبه چه به دیر
[...]
عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۵
سایهٔ معشوق گر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱ - کتاب التضمین والمصائب
گفت (صامت) از غم دل کس هم آوازم نشد
سیل خوننین شرمسار از چهره زردم ند
دلبر آگه از درون درد پردردم نشد
از طبیبان هم فروغی چاره دردم نشد
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۷۴ - استغاثه امام(ع) در روز عاشورا
کرد اندر کربلا چون ناله هل من معین
نور چشم مصطفی در روز عاشورا بلند
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۷۴ - استغاثه امام(ع) در روز عاشورا
از برای نصرت او پیشتر از کائنات
گشت لبیک از خدای واحد یکتا بلند
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۷۴ - استغاثه امام(ع) در روز عاشورا
خلق موجودات را از اولین و آخرین
گشت در اصلاب و ادحام بشر غوغا بلند
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۷۴ - استغاثه امام(ع) در روز عاشورا
انبیا و اولیا را از غم آن بیمهعین
گشت فریاد و فغان در جنه الماوی بلند
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۷۴ - استغاثه امام(ع) در روز عاشورا
ناله و انور عیناشد ز یثرب سوی عرش
از مزار احمد و صدیقه کبری بلند
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۷۴ - استغاثه امام(ع) در روز عاشورا
در نجف از غصه مظلومی فرزند خویش
کرد امیرالمومنین فریاد والهفا بلند
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۷۴ - استغاثه امام(ع) در روز عاشورا
با تن تبدار و ضعف حالت و قلب کباب
ناله سجاد شد در یاریبابا بلند