گنجور

فضولی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۳۳

 

در مقامی گر شود جان عزیزت منزجر

رحم بر جان عزیزت کن برو جای دگر

بر تو آسانست تغییر مکان کردن ولی

نیست آسان بی تو جان را عزم مأوای دگر

فضولی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲

 

میر مادر منزل مردم بسی گرمی ولی

داری اندر منزل خود مشرب ورای دگر

گر کنی در منزل خود نیز گرمی باک نیست

چون نداریم از تو جز گرمی تمنای دگر

آفتاب عالمی می بایدت چون آفتاب

[...]

ابوالحسن فراهانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۶۲

 

ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر

در دل هر ذره ای خورشید سیمای دگر

چون رود بیرون ز باغ آن یوسف گل پیرهن

می شود هر شاخ گل دست زلیخای دگر

صائب تبریزی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵

 

بسته‌ای پای من و گویی: برو جای دگر

رفتمی جای دگر، گر بودمی پای دگر

ریختی خونم تماشا را و روز بازخواست

این تماشا را بود از پی، تماشای دگر

سایه ی خود وامگیر ای سرو قد از من، مباد

[...]

آذر بیگدلی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳۸ - معین چشتی هروی قُدِّسَ سِرُّهُ

 

ای ترا بر طور دل هر دم تجلای دگر

طالبِ دیدار تو هر گوشه موسای دگر

یک دو حرفی خوانده‌ام در پیش استاد ازل

تاابد بر دل رسد هر لحظه معنای دگر

رضاقلی خان هدایت
 
 
sunny dark_mode