×
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱
دل به تحفه هر که او در منزل جانان کشد
از وجود نیستی باید که خط بر جان کشد
در نوردد مفرش آزادگی از روی عقل
رخت بدبختی ز دل از خانهٔ احزان کشد
گرچه دشوارست کار عاشقی از بهر دوست
[...]
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۹۳
هر که را دلدار باید، درد بی درمان کشد
دولت وصل آنکه خواهد، محنت هجران کشد
دل نگویندش که دروی نیست مهر دلبری
جان نگویندش که نه بار غم جانان کشد
گفتم از زلفت مرا حاصل پریشانی ست، گفت:
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۸
همنشین از گریهٔ من کاشکی دامان کشد
خویش را بر گوشهای چون موج ازین طوفان کشد
از سموم آه، این ویرانه از بس گرم شد
اشک خود را از دلم در سایهٔ مژگان کشد
سر اگر بر من گران باشد، ز سر وا میکنم
[...]