گنجور

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹

 

باز از سودای زلفش بی سرو سامان شدم

در شعاع حسن او شیدائی و حیران شدم

تا که خورشید جمال نوربخش او بتافت

ظلمت ما نور گشت و همچو مه تابان شدم

چون بدیدم از همه ذرات مهر روی دوست

[...]

اسیری لاهیجی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۶۴

 

بی گل رخسار او هرگاه در بستان شدم

خنده بیدردی گل دیدم وگریان شدم

عشق بر هر کس که زورآورد من گشتم خراب

سیل در هر کجا که پا افشرد من ویران شدم

لقمه بی استخوان من لب افسوس بود

[...]

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۴۱

 

دلخوشی هرگز نمی افتد شگون بر اهل عشق

گریه کردم سالها، گر یک نفس خندان شدم

از کدامین میزبان نالم، که چون مینای می

غیر خون چیزی نخوردم، هر کجا مهمان شدم

پیرو آیینه ام در پیشگیریهای عشق

[...]

طغرای مشهدی
 
 
sunny dark_mode