گنجور

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۴

 

روی مه را جلوه دادی، زلف میگون تاب ده

گلبن جان مرا از جوی وصلت آب ده

گر تو مرد آشنایی وقت را فرصت شمار

باده بستان، اختر تزویر را پرتاب ده

توبه کردن در حقیقت بازگشت دل بود

[...]

قاسم انوار
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۹

 

پرده بردار و صلای می به شیخ و شاب ده

صومعه داران عارف را شراب ناب ده

آخر ای ابر کرم پرورده فیض توایم

دود از ما تشنگان برخاست ما را آب ده

از ادب حرفی رقم آموزگار ما نکرد

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۰

 

تا شوی هم انس آگاهی اطلاق خواب ده

ترک بالین حریر و بستر سنجاب ده

نقش هر پندار پیش آید، به می از دل بشوی

سر به صورت خانه نام و نسب سیلاب ده

ساقی ار نوشی بگوید، زهد و تقوا کن نثار

[...]

نظیری نیشابوری
 
 
sunny dark_mode