گنجور

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها » شمارهٔ ۱۷ - محراب دعا

 

آفتاب از شرم رویش رخ کند پنهان به ابر

ماه من از چهرهٔ خود گر براندازد نقاب

چون گذارد بر زمین پا سرو سیم اندام من

هر که بیند گویدش یا لیتنی کنت تراب

ابروی دلدار من مانا که محراب دعاست

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها » شمارهٔ ۶۶ - درد گران

 

پیری و، محتاجی و، بیماری و، قرض کثیر

از برای آدمی دردی ست صعب و بی علاج

هیچ کس را یا رب! این درد گران، روزی مباد

آه، آه، از درد پیری، وای وای از احتیاج

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها » شمارهٔ ۷۵ - بنیاد غم

 

خواستم یک روز بی غم، در جهان باشم نشد

داد داد از دست غم، فریاد از بیداد غم

گر به دستم اوفتد مینایی از صهبا شبی

با دو جامی بر کنم از شش جهت، بنیاد غم

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها » شمارهٔ ۸۰ - آسمانی رنگ

 

سر و سیم اندام من، آن غیرت ماه تمام

آمد از کاشانه بیرون با دو زلفی پر زتاب

آسمانی رنگ دیدم در برش رنگین قبا

این سخن شد راست کاندر آسمان است آفتاب

گفتمش جانا! به وصلت می رسم ایا شبی؟

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها » شمارهٔ ۸۴ - درد غربت

 

بی کس و بیچاره ام در خاک غربت کرد چرخ

آه آه از درد غربتف داد داد از بی کسی

بی کسی و غربتم سهل است اما چون کنم

با جفاهای طلبکار و، ز جور مفلسی

ترکی شیرازی
 
 
sunny dark_mode